عشق ماماني و بابايي،نازنينعشق ماماني و بابايي،نازنين، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

نازنین زهرا عشق ماماني و بابايي

نامگذاري ناناز مامان

    سلام دختر ناز ماماني.بابايي از اول ميگفت اگر بچمون دختر شد اسمشو ميذاريم زهرا يا فاطمه ولي من گفتم نه اينا اسماي قشنگي هست ولي من دوست دارم اسمش تو فاميل تك باشه هنوز كسي اين اسمو نداشته باشه و تصميم گرفتيم كه اسم عزيز دلمو بذاريم يگانه جون.ان شا الله كه از اسمت خوشت بياد و راضي باشي همه زندگيم. دوستت داريم ...
9 ارديبهشت 1390

سالگرد ازدواج

سلام عزیزم.امشب سومین سالگرد ازدواج من و بابایی بود . شام با باباو مامان جون رفتیم رستوران.خیلی خوش گذشت ان شا الله سال دیگه با هم میریم که تو هم اذیت ما کنی الهی قربونت برم دختر نازم. ...
31 فروردين 1390

اولین حرکات ناز گل مامان

سلام ناز گل مامان.قربونت برم خيلي دوست دارم عزيزم.از ديروز تا حالا يه ورجه وورجه اي ميكني .مثل نبض كه ميزنه شكم منم ميزنه  فداي اين دست و پاي كوچولوت برم كه تكونشون ميدي .زنگ زدم به باباييت گفتم اينقدر خوشحال شد كلي قربون صدقت كرده جيگر مامان .تو همه زندگي ما هستي خيلي خيلي ميخواهيمت گوگولي مگولي. ...
29 فروردين 1390

اولین ضربان قلب عزیزم

سلام جون ماماني.تنها بودم گفتم بيام براي تو بنويسم من هميشه ظهر تنها هستم بابايي پيشم نيست.ديرو رفتم دكتر ازمايشو نشونش دادم گفت خوبه يه ازمايش براي تو نوشت(سلامت جنين)كه انجام بدم.صداي قلبتم گوش دادم الهي قربون قلب كوچيكت برم كه مثل ساعت ميزد .نميدوني يه دل اومد تو دلم وقتي صداي قلبتو شنيدم كاش باباتم بود ميشنيد خيلي خوشحال ميشد. بودش ولي نميشد بياد تو اتاق.ساعت 4هم ميخوام با خاله زهرا و فاطمه برم باغ دايي اصغر چون امشب شام اونجا هستيم.بابا هم شب با مامان جون مياد.هنوز اسمت مشخص نيست بايد بشينيم با بابا تصميم بگيريم يه اسم قشنگ و در خور تو پيدا كنيم جيگر مامان.خيلي خيلي دوست دارم عزيزم. ...
25 فروردين 1390

تعیین جنسیت

  سلام خانم خانمي مامان ديروز رفتم سونو گرافي بالاخره جنسيتت معلوم شد.يه دختر ناز و خوشگل.ما خيلي خوشحال شديم مخصوصا بابات . اينقدر قربون صدقت ميكنه كه خدا ميدونه.بابات ميگه خدا كنيم   مثل ماماني خوشگل و خوب باشه ان شا الله.خدا رو شكر سالم سالم هم بودي.فردا هم وقت دكتر دارم اگر بابا بتونه ببرتم اگر هم نتونست خودم ميرم. دكتر گفت شما 21/6/1390   ان شا الله به جمع ما اضافه ميشي .دوست دارم عزيزم . ...
23 فروردين 1390

اولین سونو گرافی و دیدن عزیزم

سلام عزیز مامان روز شنبه با بابا رفتیم سونو گرافی بعد از یک ساعت که نوبتمون شد رفتیم تو اتاق دکتر سعیده خورشید اونجا بود که برای اولین بار دیدیمت الهی قربونت برم با بابات اینقدر قربون صدقت کردیم اینقدر تکون میخوردی ولی من هیچی نمیفهمم دست و پات وتکون میدادی خیلی ذوق زده شده بودیم دکتر جنسیتت رو نگفت ولی ما حدس میزنیم پسر باشی چون قیافت مثل پسرا بودفدات بشم الهی عزیز مو طلایی خلاصه بگم که همیجوری جلوی چشممون هستی با بابات میگیم وعشقت میکنیم دیروز رفتیم نمایشگاه یه بالش کوچولو مثل خودت برات خریدیم دیشب بردیمش تو رختخواب پیش خودمون ان شا الله که سالم باشی جیگر میبوسمت دنیای من ۲۱/۱۲/۸۹ ...
20 فروردين 1390

تعطیلات عید

سلام گل مامان ديروز مامان جون و عمه ها و عموت رفتن دزفول ولي من و بابا به خاطر شما نرفتيم خيلي هم دلمون ميخواست ولي گفتيم سلامتي تو واجب تر هست مسافرت هر وقت شد ميشه بريم الهي مامان قربونت بره در ضمن يادم رفت بگم لحظه تحويل سال ساعت 2و50 دقيقه شب بود و امسال هم سال خرگوش هست سال تولد من هم سال خرگوش هست سال تولدمون و فصل تولدمون هم يكي هست خيلي دوست دارم جيگر ميبوسمت ...
20 فروردين 1390

بدون عنوان

سلام عزيزك مامان امروز روز سوم سال 90 هست و شما چهارده هفته و چهار روز داريد امسال تو شكم ماماني پيش من بودي ان شا الله سال ديگه هم پيش من هستي هم پيش بابايي سر سفره سال تحويل دعا كرديم كه تو سالم باشي و همش فكر ميكرديم كه سال ديگه مياي سفره رو به هم ميريزي دست تو تنگ ماهي ميكني خيلي قربون صدقت كرديم با بابات خيلي دوست داريم الهي قربونت برم گلم ...
20 فروردين 1390

مهمانی

سلام خوشگل مامان چهار ماهت تموم شد ولي من هنوز ورجه وورجه اي حس نميكنم پس كي ديگه؟حالا بگم از ديروزكه تولد حضرت زينب بود و مامان جون و خاله ها لباس و گردن بند حاملگي منو اوردن.ما هم اينجا با مامان جون و عمه هات تدارك اش و پذيرايي ميديديم البته نميذارن كه من كار كنم بخاطر تو، خلاصه اومدن و خيلي خوش گذشت ، عكس گرفتيم و عصرانه خوردن و رفتن.ديگه حالا بايد برن خريد واسه عزيز دل من،جيگرو ناناز من . ...
20 فروردين 1390