عشق ماماني و بابايي،نازنينعشق ماماني و بابايي،نازنين، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

نازنین زهرا عشق ماماني و بابايي

سرما خوردن نازنین

سلام من و نازنین خانم سرما خوردیم.من که نمیتونم دارو بخورم ولی نازنینو بردم دکتر و بهش دارو داد و حالا خدا رو شکر بهتره. دیشب هم خونه عمه فاطمه بودیم ما شا الله اینقدر اذیت کرد که خدا میدونه. یه کلمه جدید هم گفت-میگفت محمد.امروز هم گفت ماست.البته بگم که این روزا هم تنهایی چند قدمی راه میره.هر چی میگردم کفش صدا دار برای بچم پیدا نمیکنم. امروز هم من و نازنین تنها هستیم چون بابایی برای کاری رفته اصفهان و تا شب ان شا الله برمیگرده.
14 مهر 1391

میلاد امام رضا

دیشب نازنینو بردیم جشن .یه عالمه شکلات خورد و دست زد ولی بعد از یک ساعت خسته شد.بغلش کردم و کمی گشتیم و بعد زنگ زدیم به بابایی و اومدیم خونه عمه فاطمه شام خوردیم و تا سوار ماشین شدیم نازنین خوابید.امروز یه کمی ابریزش بینی داره حالا شربت بهش دادم.فکر کنم به خاطر دندونش باشه چون دفعه پیش هم همینطور شد و بعد دیدم دندونش در آمده.حالا فعلا حالش خوبه و داره بازی میکنه خدارو شکر.این روزا خیلی جیغ میزنه هر چیزی میخواد جیغ میزنه و قهر میکنه تا بهش بدیم نمیدونم باید چیکار کنم میگن چون از شیر گرفتمش .
9 مهر 1391

سیزده ماهگی نازنین خانم

نازنین زهرا امروز سیزده ماهش تموم شد و یک ماه جدید رو میخواد شروع کنه.سومین دندون بالایی سمت چپ هم در اورده.هنوز راه نمیره امروز میخوام برم براش کفش صدا دار بگیرم شاید بتونه راه بره.چشمشو یاد گرفته نشون میده-بینی-و موهاش.هر چیزی میخوریم حتما اول باید بده به بابایی تا نگیره از دستش کوتاه نمیاد.یک اتفاقی افتاده که من خیلی ناراحتم چون نازنینو از شیر گرفتم .چون یه نینی دیگه هم میخواد به جمعمون اضافه بشه .البته تا یک سال که غذای اصلیش شیر بود  خورد حالا هم غذا خوردنش بهتر شده ولی من بازم دلم راضی نیست .دیگه هر چی صلاح خدا باشه .نی نی ما نیمه های اسفند دنیا میاد و تا اون موقع نازنین خانم هجده ماهه شده .خیلی خیلی دوست داریم نازنینم. ...
8 مهر 1391

بدون عنوان

سلام.این چند روز که نیومدم به وبلاگ سر بزنم اینترنتمون قطع بود تا به سلامتی که دو روز پیش وصل شد.این چند روزم من کار داشتم .ممنون از همه که برام نظر گذاشتید.نازنین خانم این روزا خیلی نا اروم شده نمیدونم میخواد دندون در بیاره.الان چهار تا دندون داره .کلمه هایی هم که میگه توپ-ماما-دده بوو-افتاد-بده-تاب تاب عباسی-به به-گربه-  پا میزنه از مبل و صندلی میره بالا.جدیدا هم یاد گرفته از پله میاد پایین.ما چون پله دوبلکس داریم پشتی گذاشتیم که از پله ها نره بالا پشتی رو میندازه و تند تند میره بالا حالا دیگه یه مبل گذاشتیم که نتونه تکونش بده.
1 مهر 1391

تولد یک سالگی نازنین زهرا

روز دوشنبه هم محمد یه کیک گرفت و برای نازنین اورد و با پرنیا باز برای نازنین تولد گرفتن البته این دفعه ما خبر نداشتیم. چون تلفن نازنین خراب شده بود یه تلفن هم براش خرید.
8 شهريور 1391

تولد یک سالگی نازنین زهرا

روز جمعه که عمه ها و عموی نازنین اینجا بودن با بابایی رفتیم یه کیک برای نازنین گرفتیم. تولدش رو جشن کوچک گرفتیم.همه هم سورپرایز شدن چون ما چیزی بهشون نگفتیم.و نازنین خیلی خوشحال شد و با کمک مامانی شمع رو فوت کرد. فقط خواستیم یادگاری براش بمونه.
8 شهريور 1391

یک ساله شدن نازنین زهرا

    نازنین خانم امروز یک ساله شد.برای ما خیلی زود گذشت.ولی با خاطرات شیرین و به یاد موندنی.الهی که قربون نازنینم برم ان شا الله که صد و بیست ساله بشی عزیز دلم.خیلی خیلی خیلی زیاد میخوامت و دوسسسسسست داریم جیگر.                                                                       &n...
8 شهريور 1391