ناگفته هایی از نازنین زهرا
سلام بالاخره بعد از سه ماه تونستم بیام به وبلاگم سری بزنم .بعد از اسباب کشی یک ماه اینترنت نداشتیم بعد هم که وصل شد من نتونستمبیام البته بگم حوصله ام نمیشدیا کار داشتم یا پیش نازنین خواب بودم و از فرصت استفاده میکردم.بگم از نازنین زهرای گلم که ما شا الله بزرگ شده .خیلی شیطون بلا شده.ولی حرف منو گوش میده .وقتی تو اشپزخونه مشغول هستم اونم کنارم پیاز و سیب زمینی برمیداره میذاره داخل قابلمه که غذا درست کنه.از کارتهای بن بن بن که باباش براش خریده یه پانزدهتاییش یادگرفته بابا-ماما تاب- اب- شیر-نان-مو-ساعت-کلاه-جوجه(جیجه)-گاو-اسب(ابس)-سگ-گل-خیار-دست-پا- وكلمه هاي ديگه اي كه حالا يادم نيست. جدای این کارتها هر چیزی هم که ب...
نویسنده :
بابا و مامان
15:08