خرید لباس
دیروز من و بابایی و نازنین رفتیم برای عزیزم خرید کردیم.
اول که تو بغل بابایی خواب بود بعد که بیدار شد من یه سویی شرت نشونش دادم دیگه بهم ندادش .
بعد خودش خسته شد و انداختش .چند تا بلوز براش گرفتم و دو دست بلوز و شلوار.یکی از بلوز و شلوارشو خیلی دوست داره همینطور دیروز تا حالا میگیرتش توی بغلش و به کسی هم نمیده.میخواستیم بکنیم تنش گریه میکرد نمیذاشت تا بالاخره موفق شدیم و خیلی بهش میامد خیلی ماه شده بود.این روزا عزیزم سحر خیز شده ساعت هفت از خواب بیدار میشه
صبحانه تخم مرغ میخوره و حدود ساعت نه دوباره میخوابه تا یک ساعت .همیشه عصر یکی دو ساعت میخوابه ولی دیروز رفتیم خونه خاله زهرا و تا موقعی که برگشتیم نخوابید و همش شیطونی میکرد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی