عشق ماماني و بابايي،نازنينعشق ماماني و بابايي،نازنين، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

نازنین زهرا عشق ماماني و بابايي

اولین سال تحویل و دومین سفر نازنین خانم

سلام.دوباره میخوام برای نازنینم بنویسم.این مدت اصلا وقت نکردم به وبلاگ سر بزنم.نازنین خانم هفت ماهش تموم شده و وارد ماه هشتم زندگیش شده.امسال  اولین سالی بود که عزیزم سر سفره سال تحویل پیش ما بود ان شا الله که سال خوبی برای هممون میشه.                   ما هم سفرمونو بردیم پایین پیش مامان جون و اقا جون تا سال تحویل با هم باشیم.روز نهم فروردین هم با عمه ها و عموی نازنین رفتیم مسافرت اینم شد دومین سفر نازنین خانم. همه هم ازش راضی بودن.خیلی دختر خوبی هست خیلی همه دوستش دارن من و بابایی که عاشقشیم ان شا الله همیشه سالم و شاد باشه این روزا غذا ...
16 فروردين 1391

بدون عنوان

سلام.نازنین خانم کم کم به نیمه شش ماهگیش رسیده ولی حریره نمیخوره-سرلاک هم براش گرفتیم اونم نمیخوره ولی خدا رو شکر سوپشو میخوره تا ببینیمتو خوردن چیزای دیگه چطوریه.این روزا خیلی به من وابسته شده یک لحظه هم نمیتونم تنهاش بذارم.من و بابایی خیلی دوست داریم عزیزم.
22 اسفند 1390

واکسن شش ماهگی

امروز نازنین خانم واکسن شش ماهگی زد.خیلی درد داره ولی بچم اینقدر مظلومه که چیزی نمیگه. دیگه میتونم بهش سوپ بدم تا کم کم چیزای دیگه مثل پوره و... خدا کنیم بخوره تا خیال من هم راحت باشه .این دفعه هم خیلی وزن اضاف نکرده بود ولی از روی منحنی رشدش میگن خوبه. ...
13 اسفند 1390

دمر شدن نازنین زهرا

امروز بعد از کلی تلاش و پشتکار بالاخره نازنین جونم تونست توی سن 5 ماه و بیست و هشت روزگی دمر بشه .امشب هم بعد از دو سال شیراز داره برف میاد و هوا هم خیلی سرده.اما این گرمای محبت بین ما و عشق و علاقه هممون به نازنین زهرا است که ما رو گرم نگه میداره.این روزها نازنین خیلی جیغ میزنه و خیلی دوست داره که حرف بزنه والبته باید بگم که وابستگیش به مامانش خیلی زیاد شده.خیلی خیلی دوستش دارم و به خاطر این هدیه آسمونی هر لحظه خدای مهربونو شکر میکنیم.
6 اسفند 1390

اولین روز غذا خوردن

سلام.از دیروز که نازنین خانم پنج ماه و بیست و چهار روزش بود براش حریره درست کردم فعلا که میخوره حالا تا بعد ببینیم چطوریه.این روزا اینقدر بامزه شده که دلم میخواد بخورمش.همه حیلی دوسش دارن.من و باباش هم همینطور.عزیز دلمون هست
3 اسفند 1390

سرما خوردگی نازنین زهرا

سلام این روزا اصلا خوب نیستم چون نازنینم سرما خورده.ما به خاطرش از خونه بیرون نمیریم ولی فکر کنم از بابا جونش وا گرفته.کار من شده فقط بغل کردن نازنین خانم و گشتن.بر عکس اینقدر خوابش هم کمه بیشتر موقع ها خانمی بیداره.شیر هم نمیخوره اذیت مامانی میکنه فقط موقع خواب دکتر میگه بازیگوش هست.دیگه باید بسازیم تا بزرگ بشه ان شا الله  مریض نشه این سختی ها میگذره
19 بهمن 1390

پنج ماهگی نازنین زهرا

با سلام.امروز نازنین زهرا رو بردم مرکز بهداشت برا ی معاینه 5 ماهگی اش.خدا رو شکر همه چیزش خوب و نرمال بود/الان نزدیک به 3 هفته هست که میتونه اشیا رو با دستش بگیره و اونها رو سمت دهنش میبره،این روزها خیلی داره مامانو اذیت میکنه چون مدام میگه منو بغل کنید،یه عادت خیلی بد هم داره اونم اینه که شبها خیلی دیر میخوابه و اصلا زودتر از 2 نمی تونه بخوابه،درسته که خیلی اذیت میشم اما بخدا همه زندگی منو باباشه.راستی 5 روز پیش برای اولین بار موهای خوشکلشو کوتاه کردیم و خیلی قیافش جذاب شده،ان شا الله عکسشو بعد میذارم براتون.در پناه خدای مهربون   ...
12 بهمن 1390

واکسن چهار ماهگی نازنین زهرا

سلام.امروز نوبت واکسن نازنین خانم بود با مامان جون بردیمش براش زدیم یه کوچولو گریه کرد ولی زود آروم شد از بس بچم صبور هست .تا حالا هم خدا رو شکر خوبه.قطره استامینوفن بهش دادم خوابیده.
12 دی 1390