عشق ماماني و بابايي،نازنينعشق ماماني و بابايي،نازنين، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

نازنین زهرا عشق ماماني و بابايي

چهار ماهگی نازنین زهرا

سلام نازنین زهرا خانم امروز چهار ماهش تموم شد و پنجمین ماه زندگیشو شروع کرد.الهی قربونش برم خیلی بامزه شده آدم دلش میخواد بخورتش.من و باباش که جونمون به جونش بسته هست همش میخنده با عروسکش بازی میکنه.هر جا میبرمش غریبی میکنه گریه میکنه ولی وقتی میارمش خونه مامیشو باز میکنم میذارمش تو اتاقش-شروع میکنه به خوندن از خوشحالیش.ولی این شبها نمیدونم چرا نمیخوابه تا ساعت دو که بیداره بعد هم که خوابید بعد از نیم ساعت بیدار میشه .اشکال نداره ان شا الله همیشه سالم باشه میگذره
8 دی 1390

شب ششم محرم

سلام.این روزا که ماه محرم هست من به خاطر نازنین کوچولو نمیتونم مجلس برم ولی دیشب چون شب علی اصغر(ع)بود نازنین خانم رو بردیم تا ان شا الله حضرت بهش نظر کنه.خدا رو شکر اذیت نکرد و همش خواب بود.
11 آذر 1390

سه ماهگی نازنین زهرا جون

سلام.نازنین من امروز سه ماهش تموم شد و چهارمین ماه زندگی شیرین و قشنگش رو شروع میکنه ان شا الله.ولی عزیزم سه ماهگیش هم واکسن زد.داخل مرکز بهداشت یادشون رفته بود واکسن هپاتیت ب براش بزنن اینم خودم متوجه شدم و بردم براش زد م.الهی قربونش برم دیگه اشناها رو میشناسه و غریبی میکنه.حسابی برامون میخنده و قند تو دلمون آب میکنه.همه زندگی من و بابایی نازنین زهرا هست.
8 آذر 1390

واكسن دو ماهگي

سلام .پيشاپيش عيد قربان و غدير بر همه مبارك.فردا نوبت واكسن دو ماهگي نازنين زهرا هست.خدا كنه تب نكنه.الهي قربونش برم خيلي ماه هست.اين روزا صبح كه از خواب بلند ميشي براي من و بابايي كلي ميخندي و ما كلي ذوق ميكنيم.وقتي ميخوايم از پيشت بريم با سرت و چشاي خوشگلت دنبالمون ميكني ناز گل مامان.خيلي خيلي دوست داريم عزيزم.
11 آبان 1390

عكس ها

شاهان جهان از چه به خود ناز میکنند مسند نشین تخت سلیمان رقیه (س) است اینم عکسهای نازنین زهرا کنار مرقد مطهر حضرت رقیه (سلام الله علیها ) ...
3 آبان 1390

اولين مسافرت

سلام.من اين روزها به خاطر نازنين زهرا كمتر ميتونم به سايت سر بزنم.دختر خوبي هست خدا رو شكر ولي تا به كارام برسم ديگه وقت نميكنم بيام بنويسم.بگم كه ما يك دفعه قسمت شد و رفتيم سوريه در 14/7/90بانازنين زهرا خانم كه اون روز سي و هشت روزش بود براي بچم گذر نامه هم گرفتيم.خيلي خوش گذشت اونجا همش خواب بود ولي عزيزم زيارتم كرد        كه انشا الله قبول باشه.امروز هم خانمي پنجاه و يك روزش بود.الهي قربونش برم اينقدر ميخنده كه دل من و بابايي رو برده.دلمون ميخواد بگيريم بخوريمش.  
27 مهر 1390