عشق ماماني و بابايي،نازنينعشق ماماني و بابايي،نازنين، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

نازنین زهرا عشق ماماني و بابايي

اتاق خانم گلی

سلام گل منگلی مامان.ما به خاطر یه سری تغییرات که میخواستیم اتاق شما رو درست کنیم دسترسی به کامپیوتر نداشتیم و نتونستم برات بنویسم.دیگه بالاخره اتاقت درست شد و همه وسایلاتم از خونه خالت اوردیم.الهی قربونت برم خیلی اتاقت قشنگ شده.ان شا الله مبارکت باشه عزیزم.حالا از خودم بگم همه میگن شکم مامانی کوچیک هست منو میندازن تو فکر ولی روز شنبه که دکتر بودم بهش گفتم و اندازه شکمم رو گرفت و وزنم گفت همش خوب و نرمال هست و خیالم راحت شد.راستی یادم رفت بگم وقتی لباسها و کفشها تو نشون بابایی دادم از خوشحالی نمیدونست چیکار کنه اینقدر ذوقت کرده.میگه خیلی دلم هواش کرده دوست دارم زودتر بگیرمش تو بغلم و همینجوری ببوسمش.خیلی دوست داریم جی...
8 تير 1390

روز پدر

سلام عزيز دلم.ان شا الله كم كم داريم نزديك ميشيم كه تو رو تو بغل بگيريم و حالشو ببريم قند عسل. ديروز بالاخره با بابايي رفتيم خريد. موكت-چراغ و پرده براي اتاقت گرفتيم.كمد و تخت هم كه مامان جون رقيه برات سفارش داده روز شنبه ميارن و بقيه وسايل هم خونه خاله زهرا هست كه ان شا الله تا يكي دو هفته اينده قرار بيارن كه اتاقتو بچينيم و ذوقش كنيم يكي يدونه مامان.بابايي امشب ميخواد بره اعتكاف و ما تنها هستيم خيلي دلم هواش ميكنه همه زندگي من شماييد عزيزم  دوستتون دارم.فردا هم روز پدر هست كه ان شا الله سال ديگه تو هستي و صداي بابايي ميزني جوجه كوچولو.امیدوارم که قدر باباتو بدونی چون خیلی برای ما زحمت میکشه.   ...
25 خرداد 1390

ماه ششم

سلام نانازي مامان .امروز وارد ماه هفتم شدي.3 ماه ديگه بيشتر نمونده كه تو رو توي جيگرمون بگيريم.خدا رو شكر تا الان همه چيز خوب بوده و تو هم خوب و سالمي.ان شا الله كه بقيه اش هم به سلامتي بگذره.بابايي هم خيلي منتظر ديدنته .مامان جون و عمه ها هم رفتن مشهد به پابوس امام رضا (ع) و اونجا كلي برات دعا كردند.البته چند تا لباس خوشكل هم برات خريدند و به حرم آقا اونو متبرك كردند كه ان شا الله هميشه سلامت باشي عزيزم.دوستت داريم نفس مامان و بابا   ...
15 خرداد 1390

دلشوره

سلام ناز گل مامان.اگر بدوني چند روز پيش به من و بابايي چي گذشت؟ دو روز بود كه حركتت كم شده بود خيلي دلم شور ميزد. زنگ زدم به بابايي و گفتم هر وقت كارت تموم شد بيا بريم دكتر.خلاصه بابا اومد و با مامان جون رفتيم دكتر هم عجله داشت ميخواست بره ولي وقتي جريان و بهش گفتم رفتم تو اتاق تا سونو بشم بابا ومامانجونم اومدن داخل اخه اونا هم ترسيده بودن.خدا رو شكر دكتر صداي قلبتو گوش داد مثل ساعت كار ميكرد ما هم شنيديم و خوشحال شديم.بعد هم تو سونو همه چيتو نشون بابا داد-قلبت-سرت-پاهات و سالم بودي خدا رو شكر و خوشحال اومديم خونه .ان شا الله هميشه سالم و سلامت باشي زندگي ما.   ...
7 خرداد 1390

روز مادر

سلام جوجه کوچولوی مامان فردا روز مادر هست  و این اولین سال که من مامان هستم.هر چند که تو هنوز نیومدی ولی همینم خیلی لذت داره.ان شا الله سال دیگه که یک ساله هستی و بهم با زبون شیرینت میگی مامان و منم کلی قربون صدقت میکنم و ذوق میکنم.چند روز پیش که دراز کشیده بودم بابایی هم جلوم نشسته بود چند بار تکون خوردی و دیدت اینقدر قربون صدقت کرده بوست کرده که دلت بخواد همش دلش میخواست تکون خوردنتو ببینه.بی صبرانه منتظریم .خیلی دوست داریم گلم. ...
2 خرداد 1390

معاینه ماه پنجم

سلام جون مامان. خوبي عزيزكم- ناز گلكم- شيرينم   .ديروز با بابايي رفتم دكتر .جواب ازمايشو نشونش دادم گفت خوبه خدا رو شكر.دوباره صداي قلب نازنينتو گوش دادم اينقدر تند تند ميزد الهي قربونت برم   .دكتر اندازه شكمم رو گرفت گفت خيلي خوبه.ميخواستم سونو گرافي كنم ولي چون نگذاشت بابايي بياد داخل منم گفتم نميخوام چون بابات همش ميگه بريم يه جايي سونو كه منم دختر نازمو ببينم.حالا گفتيم هر وقت بابا وقت داشته باشه ميريم يه جاي ديگه كه سيري نگاه دست و پاي كوچولوت بكنيم.خيلي ميخوامت جيگر.بووووووووس .   ...
25 ارديبهشت 1390

اولین خرید

سلام گل مامان.روز پنجشنبه خاله ها رفتن يه سري خريد كردن برات. من چون نميتونم خيلي راه برم نرفتم.ولي خيلي با سليقه هستن اينقدر چيزات خوشگل هست كه نگو.يه گالسكه برات خريدن- كري ير(كه هم نيني لالايي ميشه و هم صندلي ماشين)كيف براي لباسات.رنگشون هم سورمه اي و قرمز هست و يه تاب جديد و خوشگل.سيار هست يعني هر جا من باشم تو رو ميذارم داخلش و پيش مامان هستي .كلي لباس و وسايل بهداشتي- پتو و يه چيز ديگه كه كلي قربون صدقت كرد يه كيسه اب گرم كوچولو براي وقتي واكسن ميزني بذارم پيشت كه دردت اروم بشه الهي قربون دست و پاي ظريفت برم ناناز مامان.دوست دارم عزيزم.   ...
24 ارديبهشت 1390

ماه پنجم

    سلام جيگر مامان.امروز پنج ماه تموم شد و وارد ماه ششم شديم .چقدر انتظار سخته؟ هنوز سه چهار ماه ديگه تو دل ماماني هستي الهي قربون دست و پاي كوچولوت برم كه همش تكونشون ميدي و من كلي ذوقت ميكنم .خيلي خيلي دوست داريم عزيزم از طرف بابا هم ميگم چون اون وقت نداره بياد برات بنويسه ولي خيلي ذوقت ميكنه. ميگه بازم بريم سونو گرافي تا دوباره ببينمش.دلم هواش كرده.حالا قرار شده تو هفته جديد بريم و ببينيمت.بووووووووس . ...
14 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

سلام عزیزم .همش میشینم به بابایی میگم یعنی دخترمون چه شکلی هست؟بابایی هم میگه خدا کنه که مثل مامانش خوشکل باشه و صحیح و سلامت باشه.خدا کنه مثل این عکس ناز و عروسک باشی همه زندگیمون. ...
10 ارديبهشت 1390