عشق ماماني و بابايي،نازنينعشق ماماني و بابايي،نازنين، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

نازنین زهرا عشق ماماني و بابايي

ناگفته هایی از نازنین زهرا

1391/12/18 15:08
نویسنده : بابا و مامان
1,002 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بالاخره بعد از سه ماه تونستم بیام به وبلاگم سری بزنم .بعد از اسباب کشی یک ماه اینترنت نداشتیم بعد هم که وصل شد من نتونستمبیام البته بگم حوصله ام نمیشدیا کار داشتم یا پیش نازنین خواب بودم و از فرصت استفاده میکردم.بگم از نازنین زهرای گلم که ما شا الله بزرگ شده .خیلی شیطون بلا شده.ولی حرف منو گوش میده .وقتی تو اشپزخونه مشغول هستم اونم کنارم پیاز و سیب زمینی برمیداره میذاره داخل قابلمه که غذا درست کنه.از کارتهای بن بن بن که باباش براش خریده یه پانزدهتاییش یادگرفته

بابا-ماما تاب- اب- شیر-نان-مو-ساعت-کلاه-جوجه(جیجه)-گاو-اسب(ابس)-سگ-گل-خیار-دست-پا-  وكلمه هاي ديگه اي كه حالا يادم نيست. 

جدای این کارتها هر چیزی هم که بهش بگیم میگه مثلا میتونه بگه یخچال-ترشی-سبزی-پرنیا(نانا)-محمد-مزده(تیسده)حدیث-الناز-عمو-عمه-آقا-علی- خلاصه ماشین باباشو میشناسه-تا برسیم جلوی خونه خالش میدونه اومده کجا و خیلی خوشحال میشه.گهواره یاسمین زهرا رو گذاشتیم تو اتاق تا بریم داخل اتاق میگه هیس یعنی نی نی خواب هست .غذا میکنه دهن عروسکش حالا ببینین چه بر سر این نی نی واقعی میخواد بیاره راستی نگفتم یکشنبه ٢٠/١٢/٩١یاسمین زهرا خانم هم ان شا الله چشم به دنیا باز میکنه و به جمع ما اضافه میشه و ما میشیم یه خانواده چهار نفره. ما که اصلا باورمون نمیشه.بگم که بازم شاید نتونم بیام به وبلاک سر بزنم.بالاخره اولش که حالم خوب نیست و بعد هم با دو تا بچه کوچیک نمیدونم  کی فرصت کنم  ولی سعی میکنم حتما بیام .از همه که تو این مدت به من سر زدید و منو تنها نگذاشتید خیلی خیلی ممنون.

پسندها (3)

نظرات (0)