سفر بابایی نازنین زهرا
بابای نازنین زهرا دیروز رفت کربلا و من و نازنینو تنها گذاشت.اما نازنین هنوز کوچولو هست که بخواد بیتابی کنه.تو عالم خودش سیر میکنه.ولی من خیلی سختمه اما گفتم برو اونجا دعامون کن و بخواه که ان شا الله دفعه دیگه همه با هم بریم.دیروز با نازنین و مامانجون-خاله مرضیه-عمه سمیه و فاطمه رفتیم بدرقه و بابارو سپردیم به خدا و برگشتیم.امروز هم میخوایم بریم خونه مامانجون با خاله زهرا و شب هم اونجا باشیم تا فردا بریم خونه عمه سمیه و برای بابایی اش پشت پا بپزیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی