روزانه های نازنین
دیروز من و نازنین رفتیم خونه خاله زهرا.نازنین با خاله زهراش خیلی جوره.
اونجا اصلا غریبی نمیکنه.تا عصر اونجا بودیم بعد مامانجون زنگ زد گفت بیاین خونه عمه های نازنین و عمو اومده.ما هم ساعت هشت بود برگشتیم خونه و خیلی خوش گذشت.عمو اصغر کیک گرفته بود به مناسبت روز مادر.موقعی کیک گرفتند جلو نازنین دهنشو باز کرد و یه گاز به کیک زد تمام صورت و دستش کیکی شده بود.دیگه تا اخر شب پیشمون بودن
و بعد رفتن و من و نازنین هم اومدیم بالا خوابیدیم.امروز هم خونه بودیم و جایی نرفتیم.عصر نازنینو بردم با گالسکه تو کوچه گردوندم و اومدم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی