اولین افطاری با نازنین خانم
دیشب ما افطاری مهمون عمه نازنین داخل باغ دعوت بودیم.پارسال هم رفتیم ولی نازنین هنوز دنیا نیومده بود .تولد علیرضا هم بودوخلاصه اینقدر نازنین خانم خوشحال بود که خدا میدونه.دست میزد-جیغ میکشید.عمه سمیه هم سوپ درست کرده بود نازنین خیلی دوست داشت وحسابی به خودش رسید.تا اخر شب اونجا بودیم و نازنین هم اصلا نخوابید تا اومدیم داخل ماشین.حالا هم همش داره میگه دده یعنی بریم بیرون.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی