خاطرات سفر نازنین زهرا
روز چهارشنبه ظهر رسیدیم مشهد.رفتیم بیت العباس که از همین جا رزرو کرده بودیم.دوباره نازنین از خوشحالی نمیدونست چکار کنه.خلاصه چهار روز مشهد بودیم .نازنین هم یاد گرفته میگه الله البته به زبون خودش که میگه ادا دستاشم میبره بالا.داخل صحن های حرم برای خودش میرفت و اگر بچه ای پیدا میکرد خیلی خوشحال میشد و دیگه نمیومد که بریم.کمی با بابایی دستشو گرفتیم راه رفت داخل حرم گفتیم شاید زودتر راه بیفته.خیلی با صفا بود جای همه خالی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی